فرصتهایی که در سیستم آموزش دولتی میسوزد
فرار از زنگ انگلیــــــــسی
لیدا ایاز
خمیازه پشت خمیازه، کلافگی، از دست دادن تمرکز و در نهایت فرار. درست مثل وادار کردن یک 18 ساله پر انرژی برای بازی در زمین گلف؛ یاد گرفتن زبان خارجی در سیستم آموزش دولتی امروزایران دقیقاً به همین شدت فقط اتلاف انرژی است که در نهایت تعداد زیادی جوان و نوجوان انگلیسی زده را به جامعه تحویل میدهد. البته لازم است در همینجا یک پرانتز ویژه بازکنیم و مدارس غیرانتفاعی و پر زرق و برق شمال شهر و مرفه نشین را از این توصیفات مجزا بدانیم. چراکه آنها با دریافت اسکناسهای لازم خیلی بجا و مؤثر میدانند برای فهم درست زبان انگلیسی چه بکنند. برای اثبات این مدعا به یاد بیاورید گزارشی از مدارس لاکچری شمال شهر تهران را که با دریافت شهریه چند ده میلیونی تور سفرهای اروپایی برای تقویت زبان دانشآموزان خود فراهم میکنند.
قارچهای شاداب
اما فقط کافی است کمی از محل جغرافیایی همین مدارس راهنمایی و دبیرستان دور شوید تا ساختمانهای لوکس کوچک و بزرگ مؤسسات آموزش زبان را ببینید که اتفاقاً برخلاف مدارس دولتی، روشهای متحول شده تدریس زبان خارجی در سراسر دنیا را رصد و اجرا میکنند تا از ناکارآمدی سیستم آموزش دولتی برای خود درآمدی میلیونی و میلیاردی بسازند.
درواقع از هم گسستگی برنامههای آموزش زبان خارجی در سیستم آموزش دولتی کشور است که زمینه ساز رشد قارچگونه آموزشگاههای خصوصی زبان شده است.
سرگردان برای تافل و آیلتس
اگر سیستم آموزشی زبان در مدارس و دانشگاهها بهگونهای تأثیرگذار و مثبت بود تا مسلط بودن به زبان دوم اینقدر سخت نمیشد، شاید با کمی تمرین همین فارغالتحصیلان نظام آموزشی میتوانستند با استرس کمتر در آزمونهای آیلتس و تافل شرکت کنند و تعداد مردود شدهها حالا کمتر از این بود. اگرچه مادرها و پدرهایی که صاحب فرزندان دهه 70 و 80 هستند بعد از اینکه خود در یادگرفتن زبان انگلیسی در نظام آموزشی ناکام شدند، بشدت سعی کردند فرزندانشان را در فضای آموزشی همین کلاسهای خصوصی حتی با صرف هزینههای گزاف بنشانند تا شکاف بین زبان انگلیسی و زبان مادری کمتر شود.
فرآیند جذب
در مقابل کم تحرکی مدرسه و دانشگاه که همچنان قائل به روشهای سنتی هستند اما معلمان خلاق بیرون از مدرسه از به کار گرفتن روشهای جذاب تدریس هیچ کوتاهی نمیکنند. تدریس زبان حالا محدود به یادگرفتن کامل آن نیست بلکه هر زبان آموز با توجه به نیاز خود به تقویت آن بخشی میپردازد که نیاز دارد. امروزه میتوانید کلاسهایی پید ا کنید که برپایه آموزش زبان از طریق فیلم و سریال است که مؤسسات آموزشی بزرگ نیز بخش قابل توجهی از روند آموزشی خود را بر اساس همین روش بنا کردهاند. پخش موزیکهای جدید امریکایی و انگلیسی و بحث و مکالمه درباره موضع آنها یا لغاتی که در آن ترانهها استفاده شده هم به این متد اضافه شده است. بحث و تبادل نظر درباره اصطلاحات رایج، جملههای کوتاه، ضرب المثلها و نکتههای جذاب بخش دیگری از برنامههای آموزشی است که علاقه بهدنبال کردن مبحث را در افراد ایجاد میکند.
در اینستاگرام تافل بگیرید
اپلیکیشن اینستاگرام که دیگر برای هیچکس غریبه نیست، این روزها پر شده از صفحاتی متعلق به کاربرهایی که فالوورهای میلیونی دارند و به انواع و اقسام مختلف مشغول آموزش زبان هستند. آنها برای شما بستههای مختلف آموزشی تدارک دیدهاند. مثلاً به شرح کوتاهی از این بستهها توجه کنید: «اگر کارت گیر آیلتس هست و نمیدونی از کجا شروع کنی، یا دنبال یه راه مهیجتر برای یادگیری زبان میگردی، یا میخوای لیستنینگت عالی بشه.» در هر شرایطی این معلمها برای شما راهی دارند که از مسیر یادگرفتن زبان خارج نشوید.
درواقع بهنظر میرسد شبکههای اجتماعی بستر خوبی برای امتحان کردن روشهای شیرین و جذاب یادگیری زبانی شده که همیشه پشت نیمکتهای مدرسه برایمان تلخ بود.
از آموزش در کافههای مختلف تا برگزاری تورهای آموزشی طبیعت گردی و تمرین مکالمه زنده با موضوعات جذاب. از پخش تیزرهایی از سریال friends تا تالک شوهای معروف. باید گفت یکی از جذابترین روشها دیدن فیلم با زیرنویس انگلیسی است که حتی سختگیرترین معلمها هم آن را توصیه میکنند.
راز و رمزی که در جذابیت این روشها پنهان است درواقع خلق همان چیزی است که ما هیچگاه در مدرسه و دانشگاه رنگی از آن ندیدیم. در روشهای جدید معلمها سعی میکنند با ایجاد تحرک و سروصدا و زنده کردن فضا به جای یک کلاس خشک و ملالآور که تنها جواب و سؤال کردن و نوشتن و امتحان کتبی دادن در آن مجاز است، ذهنیت افراد را به فراگیری زبان عوض کنند و آنها با اینکار بخش زیادی از مسیر سخت آموزش را هموار میکنند.
بههمه این روشها اپلیکیشنهای تخصصی زبان را هم اضافه کنید که راهشان بهگوشیها باز شده تا خاطرتان جمع باشد که معلمتان همیشه در جیب شماست.
پویا کمالی
بودن در یک شهر و زندگی با تعداد زیادی از افراد در یک محدوده جغرافیایی صرفاً یک اتفاق برنامهریزی شده و رسمی نیست چراکه به افرادی که در یک محله و یک کوچه و خیابان زندگی میکنند غریبه نمیتوان گفت.
این برخوردها و رفت و آمدهاست که افراد را به یکدیگر نزدیک میکند و آشنایی شکل میگیرد. بنابراین برخی رفتارها شاید در قوانین مکتوب شهروندی جایی نداشته باشند اما خلق آنها از سوی افراد هم محله یا همشهری هیچگاه از سوی هیچ مرجع رسمی مطرود شمرده نشده است.
سهیم شدن برای گلکاری کوچک یا باغچهای در گوشهای از خیابان یا کوچه محل زندگی میتواند پایهگذار این مکتب باشد که محل زندگی با همکاری و همدلی افرادی که در آن زندگی میکنند اصالت مییابد.
بدون شک خیابانها و محلات زیادی در شهر هست که این روزها رفتار مهربانانه تری با حیوانات خیابانی دارند. بیایید مهر تأیید این رفتار بشردوستانه را پررنگتر کنیم. ساخت خانههایی کوچک و مشخص برای پرندگان، گربهها و سگها یا ایجاد محلهای آبخوری ویژه این حیوانات در نقطههایی که در دید این حیوانات است، میتواند یک تابلو نانوشته از حس احترام شما به حیوانات زندهای باشد که در کنار شما زندگی میکنند.
زبالهگردها تقریباً در تمامی محلات ردپای مخصوص به خود را دارند، بویژه که تعداد زیادی از این افراد کودکان کار هستند. اهدای غذای گرم در یک ساعت مشخص به این کودکان یا تخصیص یک سهمیه میوه برای آنها با مشارکت اهالی محله تکمیل کردن زنجیره عشق و انتشار پیام مهر و دوستی در دنیاست. شما هم در انتقال این پیام سهیم باشید.
نوجوانان و جوانهای مستعد و علاقهمند به موسیقی را شناسایی کنید و در یک گردهمایی و جمع کوچک آخر هفته به آنها این فرصت را بدهید که برای هممحلهایهای خود بنوازند. افراد مبتدی با دیدن و تجربه کردن چنین فضایی انگیزه بیشتری برای فراگرفتن و دنبال کردن علایق خود پیدا میکنند. سوپرمارکت زنجیرهای محله میتواند در روزهای جشنواره تخفیف از همین جوانها برای ایجاد محیط شاد برای مشتریانش کمک بگیرد، کافی است شما این استعدادها را به این مراکز معرفی و متصل کنید.
کارخانه ای متروک در خیابان فردوسی
آرزو تهرانی
شاید اگر در خیابان فردوسی تهران از آدمها سراغ یک کارخانه قدیمی را بگیرید، نگاهی عاقل اندر سفیه به شما بیندازند که در این خیابان تاریخی که بیشتر بناها و خانههایش تسلیم لودرها شدهاند، کارخانه قدیمی مگر میتواند وجود داشته باشد، اما اهالی قدیمی خیابان حتماً راهنماییتان میکنند به خیابان کوشک - کوچه بهداشت، جایی که یک دودکش قدیمی و بلند متعجبتان میکند. اینجا زمانی کارخانه آرگو بوده و حالا بیش از 4دهه است که تنها دودکشی بلند دارد و دیوارهایی که یک کارخانه قدیمی را احاطه کردهاند و توانستهاند آن را از گزند حوادث مختلف در امان بدارند. کارخانه آرگو را 90سال پیش در این محدوده ساختند اما گفته میشود دوران طلایی اش سالهای دهه 40 تا اواخر دهه 50 بود، همان سال هایی که منتهی شد به انقلابی اسلامی که هر آنچه نشانی از سبک زندگی مرتبط با «طاغوت» داشت از بین رفت. اما کارخانهای با سابقه ساخت مسکرات چطور در خیابان مرکزی شهر توانسته جان سالم به در برد؟ ماجرا این است که چند سال قبل از اتفاقات 57 همسایگان از آلودگی این کارخانه شکایت کردند و پیگیری جدی یکی از همسایهها باعث شد این کارخانه تعطیل شود. در روزهای بهمن 57 و بعد از آن این کارخانه بهعنوان کارخانهای متروک که چند سالی از تعطیلی اش میگذشت شناخته شده بود و به همین دلیل کسی به سراغش نیامد.
سال 95 بود که بنیاد مستضعفان که بعد از انقلاب مالک این بنا شده بود، آن را به مزایده گذاشت و بنیاد پژمان آن را خریداری کرد. حالا کم کم دیوارهای آجری جان میگیرند و گفته میشود در آیندهای نزدیک میشود شاهد فعالیت های فرهنگی در این بنای 90 ساله بود. چندی پیش خبری در مورد افتتاح کافهای در کارخانه آرگو منتشر شد.